loading...
وب شخصی سجاد چگنی
سجاد چگنی بازدید : 36 چهارشنبه 1394/09/11 نظرات (1)

(سعدی ، دیوان شعر ، غزل 374)

از در درآمدي و من از خود به در شدم

گويي کز اين جهان به جهان دگر شدم

گوشم به راه تا که خبر مي دهد ز دوست

صاحب خبر بيامد و من بي خبر شدم

چون شبنم اوفتاده بدم پيش آفتاب

مهرم به جان رسيد و به عيوق بر شدم

گفتم ببينمش مگرم درد اشتياق

ساکن شود بديدم و مشتاق تر شدم

دستم نداد قوت رفتن به پيش يار

چندي به پاي رفتم و چندي به سر شدم

تا رفتنش ببينم و گفتنش بشنوم

ازپاي تا به سر همه سمع و بصر شدم

من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت

کاول نظر به ديدن او ديده ور شدم

بيزارم از وفاي تو يک روز و يک زمان

مجموع اگر نشستم و خرسند اگر شدم

او را خود التفات نبودی به صيد من

منخويشتن اسير کمند نظر شدم

گويند روي سرخ تو سعدي چه زرد کرد

اکسير عشق بر مسم اوفتاد و زر شدم

 

 

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط m h در تاریخ 1394/09/25 و 19:45 دقیقه ارسال شده است

از شعرهای خودتونم واسمون بزارید.مرسی


کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
ن والقلم و ما یسطرون اینجانب سجاد چگنی متولد 1376 و دانش آموز سال سوم دبیرستان رشته ریاضی و فیزیک آموزشگاه نمونه دولتی باقرالعلوم (ع) شهرستان بروجرد هستم.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    عملکرد سایت
    آمار سایت
  • کل مطالب : 14
  • کل نظرات : 11
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 13
  • بازدید امروز : 10
  • باردید دیروز : 15
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 95
  • بازدید ماه : 93
  • بازدید سال : 330
  • بازدید کلی : 16,545
  • موزیک